رباعی

ساخت وبلاگ

یا این‌که بهانه‌ی تو را می گیرد یا آدرس ِ خانه‌ی تو را می گیرد یک مرد که‌ کوه برف برسر دارد از هر که نشانه‌ی تو را می گیرد جلیل واقع طلب رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 66 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 15:54

غصه‌ام می‌گیرد از فرمول جنگ انداختنچنگ در چنگ ِ خدایان ِ تفنگ انداختنما که بی آموزه های پهلوانی یل شدیمفنّ ِ ما چیزی‌ست مانند ِ شَلَنگ انداختنمی‌توان هنگام ِ بمباران کناری ایستادیا که در پاسخ پدافندانه سنگ انداختنجز سقوط از درّه می‌دانم که دستاوردنیستپنجه سوی ماه مانند ِ پلنگ انداختناین روال ِ کار ِ دنیای سیاست بازهاستپیر را از پا جوان را گیج و منگ انداختندر جنون نامی شدم این را بمن فهمانده اندکودکان ِ کوچه با این حجم سنگ انداختن رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 49 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 15:54

سیمرغ روزِ واقعه رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 24 مهر 1402 ساعت: 15:54

قرار بود شبیهِ سلام، باب شویماگرمطابقِ فهرست انتخاب شویمدرخت بودن ما را چنین رقم زده‌اندکه سربدارتر از حلقه ی طناب شویمخلافِ عُرف، نمادِصعودمعکوس استدُرُست آمده بودیم تا خراب شویم؟؟؟زمانه چرخشِ تُندی زد و محاسبه کردکه روزِ واقعه بایَست بی حساب شویمچگونه می شودازاین شبِ سیاه گذشت؟چطور واردِ اردویِ آفتاب شویم ؟... رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 59 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 20:16

امروز دقایقم بلاخیزان است یا ساعت من دوباره نامیزان است تاخیر چقدر... عابران می بینند دیوانه ات از پنجره آویزان است جلیل واقع طلب رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 54 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 20:16

تا به دستیاری ِ تو عشق رابرفراز ِ آسمان عَلَم کندناگزیر بود دست خویش رادر حوالی ِ زمین قلم کند□دید آب و نیزه نقشه می‌کشندمثل ِ آتش از میانشان گذشتتا حصار و فتنه و فرات رابا لبان ِ تشنه متهم کند□جاری ِ شریعه می‌گذشت و ماهمشک را پُر آب کردو بازگشتشرم کرد با ترنم ِ فراتاز فراز ِ تشنگی‌ش کم کند□ماه بود و مشک در حصارگرگیک سوار و یک تهاجم ِ بزرگمانده زخم ِ واپسین که چشم اوداستان ِ دیگری رقم کند□آه ای امام ِ تشنه لب ببخشتو ستاده ای و او نشسته استکاش می‌شد این سوار ِ غرق ِ خونبی دو دست ِ تکیه قد عَلَم کند□شاید آرزوی ِ دیگری نداشتغیر از اینکه مثل ِ تیغه‌ی عَلَمقامت ِ هزار زخم خویش راپیش پای حضرت ِ تو خم کند□جلیل واقع طلب رباعی...
ما را در سایت رباعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalilvaghetalab بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1402 ساعت: 20:16